اسمت را موج میبرد
خودت را کشتی
موهایت را باد
و یادت را …
دفتــر گــم شــدهام!
از تو چه میماندجز چند تکه کاغذ قدیمی..
و گاهی عکس های زرد شده..
و از من چی میاند...
جز مشتی احساسات بی دلیل...
باران که میبارد...
تمام شهر پر از فریاد من است
که می گویم : من" تنها " نیستم ؛ تنها منتظرم!
گرچه آنکه عوض شدنش بعید است... عوضی شدنش قطعی است!
هــوآ خوب بــآشد یــآ نـه
فرقی نمی کنـد
بـه هــوآی ﺗــــــﻮ نفس می کشم
در به گریه انداختن دختر,
مواظــب باشیـــــد ...
"خــــــــــدا " اشـکـهـــــای او را می شمـــــارد ........
برچسب : نویسنده : میلاد رستمی miilad بازدید : 124